نیر یزد در صد سال قبل از این (1)

نیر یزد در صد سال قبل از این (1)
 
نیر یزد صد سال قبل ار این (1)
 
   بخش نخست ( خاطرات میرزا جواد آیت اللهی ) 
چون آقا میرزا جواد آیت اللهی در دل تابستان و بنابر این در شهر نیل ، که آن زمانها از ییلاقات شهر یزد بوده است به دنیا آمده اند به توصیفی از نیل ، با ملاحظه خاطرات کودکی ایشان از آن محل ، که البته مورد تصحیح و تکمیل ما هم قرار گرفته است ، می پردازیم .
آن روز ها سال 1290 ، 91 ، یا 1292 شمسی بود . وقتی اواسط خرداد از شهر سوزان یزد به اوٌلین خانه های نیربسیار حوش آب و هوا در تابستان رسیدیم والده آه بلندی کشیدند و گفتند « از جهنم وارد بهشت شدیم » . نیر بسیار زیبا ، با طراوت ، خوش آب و هوا و فرحبخش بود ؛ امٌا وقتی ، از اوایل تا اواسط خردادماه ، به طرف نیر راه می افتادیم که هوای خشک شهر یزد رو به گرمائی سنگین و سوزنده گذاشته بود ، و بین راه هم ، اگرچه راه مهریز را بر راه تفت ترجیح می دادیم ، از روستای عبدالملک به بعد ابتدا بیم قطاع الطریق ، و بعد هم ، به خصوص با رسیدن تاریکی شب ، بیم حمله گرگ و پلنگ و حتی کفتار می رفت ، به اضافه ی قر و قر دائم قاطرچی و چاردادار ، خستگی الاغِ سواری ابوی که یک چهارپای شهر رو بود و عادت به بیابان روی ، راههای طولانی ، و کوهپیمائی نداشت ، پیاپی بین راه می خوابید ، و...و...و... که اگر برحسب اتفاق با یک قافله ی فارس ( قافله ای که به فارس می رفت ) همراه میشدیم ؛ از لحاظی بهتر بود و از لحاظی هم مسائلی داشت که بماند ...
خلاصه اینکه در کوچگونه ی قشلاقی از شهر یزد به ییلاق نیر هنگامه ای از مصیبت داشتیم . یک مصیبت هم محلی بود که باید پس از طی حدود ده - یازده فرسخ راه شب را در آنجا اطراق می کردیم ؛ و اگر اشتباه نکنم همیشه هم یک جای معین خالی و مهیا نبود ؛ یک بار مهریز ، یک بار خورمیز ، یک بار فخر آباد که بین راه تر بود امٌا از همه جا نا امن تر بود ، و......
بخش دوٌم راه که روز دوٌم طی می شد کوتاه تر ، حدود هفت - هشت فرسخ ، امٌا کوهستانی و صعب العبور و با خطراتی بسیار بیشتر همراه بود . این بود که وقتی به نیر می رسیدیم واقعا" انگار به بهشت موعود رسیده باشیم ؛ و خستگی دوروز مسافرت بسیار شاق و به ستوه آورنده از تنمان بیرون می رفت .
ما خوشحال بودیم و نیری های میهمان نواز هم ، که از ورود هر یزدیی خوشحال می شدند از ورود پدرم ، مرحوم حاج میرزا علی شریف ( آیت اللهی ) ، که حد ٌ اقل تا چهار - پنج نسل امام جماعت مسجد نیر بوده اند واقعا" خوشحال می شدند ؛ و حسب تعارف می گفتند که ما این « نیر » ( نور ) را از شما داریم (1) می گفتند ) 
ما به دلیل نزدیک تر بودن راه هنزاء ، و داشتن آشنایان بیشتر یزدی و هنزائی  در آنجا ، ییلاق کردن در هنزاء را ترجیح می دادیم . امٌا برخی از نیری ها به این عنوان که مسجدشان بیش از یک قرن هر تابستان به امامت شریفان ( خاندان پدریم ) رونق می گرفته است ، و همین شریفان در هر تنگنایشان با تشکیلات حکومتی یا خرید های نسبتا" مهم مدد رسان آنان بوده اند ؛ توقع ادامه آن وضعیت را داشتند ؛ و حتی خود را ذیحق می دانستند . از طرفی هم فارسی های مهاجم که از چند فرسخی جنوب غربی نیر حمله می کردند و گاه مهاجمینی از چندین فرسخ آنطرف تر ، در جنوب غربی ، با هم به حمله و غارت این روستا ها مدد رسان می شدند پس از قحطی سالهای ابتدائی تولد من ، حدود 1290 ش ، به این فکر افتاده بودند که زمین های روستاهای آن حدود ، و از جمله زمین های ملکی ما را  غصب کنند و بکارند ! ... در آن دهساله ی پس از هرج و مرج ناشی از مشروطیت حضور لااقل تابستانه ما در نیر یه منظور حفظ حتی الامکان املاکمان از دست فارسی ها ، که البته با مقاومت سرسختانه مردم نیر هم مواجه می شدند ، ضروری می نمود ؛ به خصوص که به دلیل همین نا امنی و خشکسالی ها قیمت زمین ها هم به شدٌت کاهش یافته بود و خریداری برای آنان وجود نداشت که بفروشیم ... عمٌال حکٌام یزد ، مشیر الممالک و نوٌاب ها هم که از منبرهای انقلابی و افشاگرانه ی پدر بزرگم ، آقا میرزا محمد جعفر ، ضربه خورده بودند به نفاق ، تقویت اشرار با لوطی خواندن آنان ! و ایجاد نا امنی به طور کلٌی ، به خصوص علیه ما ، دامن می زدند ...
(1) علیرضا آیت اللهی : عموی پدرم ، آقا میرزاجواد ، بنام حاج میرزاحسن می گفتند ( نقل به مضمون با تصحیح و تکمیل بسیار ) اجدادشان و به خصوص حاج عزیز چیت ساز از زردین و نیر گرفته تا بیداخوید و مزرعه ملٌا املاک داشته اند ؛ در ارشاد مردم آن نواحی به مذهب شیعه دوازده امامی نقشی اساسی ایفاء کرده حاج عزیز ، همدوره زندیان و فتحعلیشاه ، و فرزندشان حاج محمد ابراهیم شریف ، تابستانها را بیشتر در نیر ، و کمتر در هنزاء بسر می برده اند ؛ و بنابر این می توان احتمال داد که امامت جماعت مسجد نیر در زمان ییلاق بر عهده ی حاج عزیز و احفاد ایشان ، مگر حاج محمد ابراهیم که هنزاء را ترجیح می داده است ، بوده است تا زمان ناصرالدین شاه که به آقا میرزا محمد صادق شریف ، داماد نوه ی ملٌا اسماعیل عقدائی ، رسیده است . از حدود 1275 ش امامت تابستانه بر عهده حاج میرزا علی آیت اللهی بوده است تا حوالی 1290 ش الی 1320 - 1322 که در طول سال بر عهده میرزا علی اکبر آیت اللهی قرار گرفته است و با مهاجرت وی به یزد این امامت سالانه از خاندان شریف ( آیت اللهی ) بیرون رفته است ... گویا اسناد قدیمی نیر در کتابخانه آن شهر وجود دارد که می تواند به نگارش تاریخ مستند روحانیت در آن محل کمکی شایان بنماید.
 



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : سه شنبه 12 آذر 1392
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: