شهر زیر زمینی یزد
 
شهر زیر زمینی یزد 
 
به غیر از چاه ها كه در یادداشت ها ئی قبلی تحت عنوان « چاهخانه ، جزئی اجتناب ناپذیر در معماری و شهرسازی بومی - سنٌتی یزد » این مبحث آمده اند لااقل سه نوع سوراخ اریب ، و دو نوع سوراخ وسیع هم در معماری شهر یزد وجود داشت . سوراخ های اریب عبارت بودند از :
 - گاو روها كه در جوار چاههای عمیق و پرآب اماكنی عمومی نظیر حمام ها و كاروانسراها وجود داشتند و به شخصه بارها به تماشای آب كشیدن از چاه حمام امامزاده جعفر (ع) ، در ضلع شمال غربی ساختمان امامزاده در میدانگاهی كه امروز به بلوار وصل شده است بوده ام كه البته گاه نیز برای كشیدن دلو بسیار بزرگ آب از چاه ، به جای گاو از شتراستفاده می كردند.
 - جوب هائی چون « جوب امامزاده » و « جوب حاجی بابی » كه چون پلكان آب انبارها ، پس از طی حدود 80 پله به محل كانال عبور آب یك قنات می رسیدند و البته در آنجا محوطه ای ساخته شده بود كه بیشتر برای رختشویان حرفه ای مورد استفاده بود ؛ و در باره امامزاده جعفر گفته می شد علاوه بر اینکه محلی برای غسل کردن فقرا بوده است گاه نقش غسالخانه ی قبرستان امامزاده جعفر را هم ایفاء می کرده است ..
 - پلكان آب انبارها كه هنوز هم موجود و در معرض دید عموم می باشند .
 سوراخ های وسیع ، صرفنظر از بعضی از حمام ها و به خصوص زورخانه ها كه در گودی ساخته می شدند عبارت بودند از :
 - خزانه های آب انبارها كه هنوز هم به تعدادی قابل توجه وجود دارند و تقریبا" امكان مشاهده شان برای عموم مردم وجود دارد .
 - باغچه ها یا درواقع طبقاتی زیر زمینی كه یا به منظوراستفاده از خنكای زمین در تابستان ، یا به منظور هم سطح كردن بخشی از خانه با مجرای عبور یك قنات و ایجاد باغچه ای كه از وجود آن قنات بهره مندشود ساخته می شدند ، و گاه عملا" باغچه ای بزرگ را تشكیل می دادند .
حال از این سوراخ ها كه بگذریم به سوراخ هائی عمودی مثل مجاری قنات های عبوری از شهر می رسیم كه گاه مجاری آن ها را که به یكدیگر وصل بوده اند مرتفع ساخته بوده اند  . می دانید چرا ؟ .برای این كه اگر دشمن از حصار شهر گذشت و وارد شهر شد به داخل چاه قنات رفته از آنجا به روستای مظهر قنات فرار كنند ...
گاهی هم نقبی برای فرار ازدشمن مهاجم غالب تدارك می دیده اند كه مشهورترینش گویا نقبی از خانه مرحوم صدر الممالك ( در ضلع جنوبی مسجد كنونی روضه محمدیه شروع می شده است و به خانه كدخدای روستای محمود آباد در شمال شهر درآن زمان می رسیده است و در درون شهر نیز شعباتی به خانه برخی دیگر از اعیان و رجال شهر داشته است .
 


:: برچسب‌ها: شهر زیر زمینی یزد ، چاههای شهر ، جوب های قناتها در شهر ، گاوروها ، آب انبارها ، علیرضا آیت اللهی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : جمعه 22 آذر 1392
چاهخانه ، در معماری و شهرسازی بومی - سنٌتی یزد (2)
چاهخانه ، جزئی اجتناب ناپذیر در معماری و شهرسازی بومی - سنٌتی یزد (2)
 
چاه های شهر یزد
 
یادداشتی در باره « چاه چهل ذرع » یزد در تاریخ اوٌل شهریور 1389( ذرع را یزدیها « گز » می گفتند ) در سایت دیگری نوشتم كه واكنش های شفائیش كم نبود ، و بنده ناچار به یك تذكر :
چاههای شهر یزد به همین یك فقره چاه تدارك آب شرب خانگی و غیر خانگی ؛ و به خصوص قبل از ایجاد و گسترش آب شهری در حوالی سال 135 تا 1340 ختم نمی شدند ،  بلكه تا آنجاكه اینجانب در دهه 1340 یادداشت كرده ام عبارتند از :
 - چاه امام زمان (عج) كه قبلا" درباره آن  یادداشتی نوشته ام ، و در واقع چندان چاه نبود ، اما چون چنین نامی داشت ذكر كردم .
 - چاه میرچقماق كه به قول یزدی ها حكایتی است و شخصا" آن راندیده ام ؛ فقط شنیده ام .
 - چاه های چهل ذرع پیشگفته .
 -چاههای قنات های عبوری از یزد كه اكثرا" در كذرگاه های عمومی واقع شده اند .
 - چاه هائیكه صاحبان خانه ها یا حمام ها و... بر روی مسیر قنات های عبوری از یزد كنده بودند ( و داشتن چنین چاه هائی معمولا" بر مزیت ملك مربوطه می افزود . به این دلیل كه غالبا " آبی با كیفیت تر و درتابستان خنك تر داشت ، چون چاه های چهل ذرع نیاز به « ته زنی » مكرر نداشت ، عمقش بسیار كمتر از عمق چاه چهل ذرع بود ، و... )
 - چاه های تهیه آب برای حمام ها و كاروانسراها و... كه بسیار عمیق تر از سایر چاه ها و مجهزبه « گاو رو » بودند ، و گفته می شد كه مثلا" در انتهای چاه فلان كاروانسرا كه اكنون در جوار خیابان آیت اللهی قرار گرفته است خزانه ای به حجم یك تالار وجود دارد ، و...
 - چاه های فاضلاب در كوچه ها و اماكن عمومی ( مثل حمام ها - سراها - كاروانسراها - مساجد - حسینیه ها و... ) .
 - چاه های فاضلاب در كارگاههائی چون دباغی ها و رنگرزی ها و روغنگری ها و عصاری ها و...
 - چاه های فاضلاب در مطبخ های خانه ها
 - چاه های فاضلاب در مستراح ها ...
 - و... ....
منتهی اگر معمار یا شهرساز هستید به حضور ذیجودتان عرض شود كه ورودیه همه چاههای شهر در یك ارتفاع جغرافیائی به اصطلاح از سطح دریا نبودند و توپوگرافی شهر یزد قدیمی كه بر تعدادی تپه شنی و دره های بین آن ها بنا شده بود مطالعات ریخت شناسی آن را خواه ناخواه به مطالعاتی در حوزه جغرافیای طبیعی سوق می داد ؛ به عنوان مثال مقنی ئی که چاه منزل آقا میرزا جواد آیت اللهی را در حوالی سال 1337 ته زنی می کرد عمق آن راکه از نظر توپوگرافی در یکی از مناطق پست شهر ، یهنی گودال مصلی ( امروز خیابان آیت اللهی نامیده می شود ) قرار داشت حدود 45 - 46 متر حدس می زد و نسبت به چاهی که قبلا" در محله دروازه مهریز ، که در ارتفاع تپه ای بنا شده است ، و محله ای قدیمی تر است ، حدود هفت - هشت گز کمتر برآورد کرده چاههای آن محل زا به عمقی در حدود 55 ذرع می دانست . . 
باز هم به عنوان مثال ورودی چاه چهل ذرع منزل مسكونی ما ( در گود ترین محل كوچه گودال مصلی ، خیابان كنونی آیت اللهی ) ، چنان كه در سال 1352 توسط گروه معماری و شهرسازی دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران ( مامور تهیه طرح جامع یزد به سرپرستی مهندس كوثر ) ، محاسبه شد بین 3 تا 4 متر از ورودی چااه چهل ذرع خانه مجاور خانه مرحوم سید مهدی چیتی ،هنرمند بزرگ یزدی ، در كوچه میر قطب و تقریبا " فاصله ای صدمتری ، پائین تر بود ، و به همین ترتیب ورودی چاه مسجد ملا اسماعیل نیز می توانست به همین اندازه نسبت به آن پائین تر باشد . كوچه میرقطب روی تپه بنا شده بود و  گودال مصلی همانطور كه از نامش بر می آید در گودی ..
امٌا قنات های عبوری از یزد دو عارضه دیگر شهرساختی هم داشتند كه در یادداشت های بعدی  ، ازجمله تحت عنوان شهر زیر زمینی یزد ، خواهند آمد .
 


:: برچسب‌ها: چاه های شهر یزد ، قنات در شهر ، چاههای گاورو دار ، مقنیگری ، علیرضا آیت اللهی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : جمعه 22 آذر 1392
چاهخانه ، در معماری و شهرسازی بومی - سنٌتی یزد (1)
چاهخانه ، جزئی اجتناب ناپذیر در معماری و شهرسازی بومی - سنٌتی یزد (1)
 
شاید هیچ جای دنیا به اندازه شهر یزد زمین را سوراخ نكرده باشند .
 
شاید هیچ جای دنیابه اندازه شهر یزد زمین راسوراخ - سوراخ نكرده باشند . چرا كه « آب مایه حیات است » ، و شهر یزد دچار كم آبی . اگر برشی سطحی در سطح شهر تصویر شود ، نه تنها تعدادی « چاه آب سرد » ، و در اکثر قریب به اتفاق موارد در اماکن عمومی ، وجود دارد ، بلكه تقریبا" غالب خانه هائی كه تا حوالی دهه 1340 ساخته شده اند دارای یك حلقه چاه مشهور به « چاه چهل ذرع » می باشند كه آب مصرفی یا گاهی فقط آب آشامیدنی آن ها را فراهم می كرده اند .
مشابه این چاه ، حتی در مناطقی از آمریكای مركزی و به خصوص در آمریكای شمالی ، در ایالاتی خشك و كویری چون تكزاس و نوادا هم وجود دارد . امٌا مزیٌت چاه در خانه های یزد ، معماریی است كه در طول ایام شكل گرفته است و جایگاه خاصٌی در ریخت شناسی مسكن یزد به وجود آورده است .
« چاهخانه » بخشی از معماری مسكن یزد را تشكیل می دهد كه ( تا آنجا كه بنده مطالعه دارم ) به قدر كافی مورد توجٌه قرار نگرفته است .، حال آنكه نه تنها از مشخصات اصولی معماری بومی - سنٌتی - باستانشناختی - انسانشناختی شهر یزد است بلكه جزئی اجتناب ناپذیر از هویت « فرهنگ مادی » این شهر به شمار می رود .
مونوگرافیش را بنده كه فقط هشت چاهخانه را در سالهای 1354 و 1358 بررسی كرده ام نمی نویسم .. بر مسؤولان ، معماران و استادان معماری یزد است كه لااقل رساله ای به این امر اختصاص دهند و حد اقل عكس و فیلمی از عناصر مشترك در ساختار چاهخانه و ابزار و وسایل آن ( مثل چرخ ، سازو كه به تدریج فراموش می شود ) تهیه دیده در كنسرواتوار مربوطه نگاهدارند (1) . حد اقل دانشجویان وطندوست و كوشائی پیدا شوند كه پایان نامه تحصیلی خود در دوره كارشناسی ارشد معماری را به این امر اختصاص دهند (2) . 
----------------------------------------------------------------------------------
 (1) اصل این مطلب به زبان فرانسه و به صورتی تفصیلی تر ، جزء ملحقات یكی از پایان نامه های دوره دكتری آمایش شهری اینجانب در دانشگاه پرووانس فرانسه نوشته شده لابد در كنسرواتوآر مربوطه در آن كشور نگهداری می شود .
(2) پس از انتشار اوٌلیٌه این یادداشت در تاریخ 30 مرداد 1389 ، موزه آب یزد به خوبی تجهیز شد ، و...
 


:: برچسب‌ها: معماری بومی مردمی سنٌتی خانه در یزد ، شهرسازی یزد ، چاهخانه ، علیرضا آیت اللهی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : جمعه 22 آذر 1392
معماری و شهرسازی دفاعی خانه های امن (5)
در پنجم یا در واقع درهای پنجم : درهای اتاقها
معضل ترین تدابیر دفاعی در خانه های هفت در و پیکر یزد مربوط به در های اتاق ها می شد که در حوالی سال 1345 کهنسالان حدس می زدند مه اتاقهای زمان قدیم بیش از یک در ورودی و آنهم از روی حیاط خانه نداشته اند ؛ و شخصا" آنچه را می گفتند ، یا تقریبا" مشابه آن را در خانه هائی در هنزاء و تزرجان که محل روضه خوانی یا سکونت خانواده های دوستانم بوده است و نیز خانه ای در شهر تفت مشاهده کرده ام .
امٌا گویا از حدود دویست سال قبل هرچه بر میزان امنیٌت و امکانات رفاهی افزوده شده است به تعداد درهای اتاقها نیز افزوده اند ؛ چنانکه اتاق هائی بنام هفت دری ( شخصا" ندیده ام ) با دو در جانبی که مجموعا" نه در می شده است، پنج دری ، سه دری ، دو دری و یک دری وجود داشته اند و با اینهمه اینگونه اتاق ها ، بر خلاف آنچه که گفته می شود ، و برخی اصرار بر اثبات آن دارند ، چندان به دوره سلطنت صفویان و قبل از آن بر نمی گردند .
در زمان کودکی من ، و بین سالهای 1330 و 1340 ، هنوز هم اتاق هائی با در ارسی ( اُرُصدی ؟ ) و یک در ورودی از راهرو وجود داشتند که در ارسی اگر اشتباه نکنم گاهی خود به صورت دولایه بوده، و در ورودی اتاق ها هم در مواردی معدود که از قدیم مانده بود به صورت درهائی تقریبا" به طور کامل ساده ، با اندکی تزئین ، بدون شیشه ، امٌا قطور و پاشنه ای بود .
گفته می شد در ابتدا که درهای تقریبا" سراسر شیشه دار متداول شده بوده است ، طرف حباط خانه به در ارسی و طرف داخل اتاق به درهای جدید شیشه ای اختصاص داشته است که شخصا" موردی مشاهده نکردم ؛ اما در باره ی سایر مشخصات مربوط به درها :
- در های اتاق ها به ارتفاع تقریبا" یک متری سطح حیاط قرار داشتند از جمله شاید به این منظور که کار حمله دشمن از حیاط به داخل اتاق از این طریق را دشوارتر سازند .
در بعضی از اتاق ها جائی برای یک یا تعدادی در تعبیه شده بود امٌا به جای در از تیغه خشتی اسفاده کرده بودند که علاوه بر دلایل دفاعی و جلوگیری از سرما و گرما آن را به توان صاحبخانه موقع ساخت بنا نیز نسبت می دادند که موقتا" تا یافتن توان مالی و خرید درهای لازم آن ها را تیغه نموده است .
استاد محمٌد بنٌا ، معمار بزرگ یزد ، می گفت گاه مخارج تهیٌه در های خانه های اعیانی از مخارج ساخت بخش اساسی با به اصطلاح یزدی ها « سفت کاری » ، و حتی گچکاری شده ،  بیشتر می شد ه است ؛ خصوصا" که در ها می بایست از چوب ضخیم و خوب بوده باشند و چوب درخت توت که به نصف قیمت مثلا" چوب چنار خریده می شده است استحکام لازم ( از جمله در مقابل موریانه یا به گویش یزدی تَرده ) را نداشته است .
چوب وارداتی به یزد در حوالی سال 1340 ، که « چوب جنگلی » نامیده می شد سبب افزایش تعداد درها و به خصوص درهای مغازه ای اتاق ها در شهر یزد شد
 
پنجدری ، در ارسی ، خانه های هفت در و پیکر ، معماری امنیتی - دفاعی ، علیرضا آیت اللهی

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : سه شنبه 19 آذر 1392
معماری و شهرسازی دفاعی خانه های امن (4)
درِ چهارم ( درِ میان در )
به دری می گفتند که بین دو قسمت اصلی خانه ، یعنی از یک طرف « بیرونی » و از طرف دیگر « اندرونی » قرار می گرفت . بیرونی غالبا" دارای دو وظیفه اصلی بود :
1 - محل پذیرائی از میهمانان .
2 - غالبا" محل ٌ دوم و گاه همان محل نخست فعالیت های روزانه صاحبخانه ، به ویژه تجار ، صنعتگران ، و بیش از همه روحانیون بزرگ نیزبود .
 در صورت اخیر برحسب میزان فعالیت صاحبخانه به محلی شلوغ تبدیل می شد و وجود « درِ میان در » بیش از پیش لازم می گشت . بنابر این در ِ میان در  طی روز تقریبا" نقش ورودی اصلی به محل سکونت خانوار یا خانواده را می یافت .
گفته می شد که این در را در قدیم و تا پایان جریان مشروطیت بسیار مستحکم و نظیر در اصلی خانه گاه به قطر حدود هفت سانتیمتر از چوب گردو یا چنار و با کلون ، چفت و پشت بند می ساخته اند . چرا که مهاجمان عشایری در حمله به شهر  قبل از هرچیز جاسوسی برای شناسائی محل های غنیمت دارتر می فرستاده اند  و پیش از هرجای دیگری به سراغ چنین خانه هائی مجلل از ثروتمندان می رفته اند و برای مردان ثروتمند نیز چون سایر مردم یزد ناموسشان ارزشی بسیار والاتر از تمام دارائی آنان و گاه حتی فراتر از جانشان داشته است . امٌا در زمان بازدید این پژوهشگر از این خانه ها بین سالهای 1352 و 1358 تقریبا" همه ی اینگونه در ها به صورتی ظریف ، مثلا"  به قطر سه تا چهار سانتیمتر ؛ و البته بدون شیشه و با چفت و بستی نسبتا" محکم به شکل قاب و تخته مشاهده می شدند .
گرچه شباهت هائی بین این درها در خانه های مختلف وجود داشت امٌا بر خلاف امروز که درها به صورتی به اصطلاح استاندارد و یک شکل ساخته می شوند تقریبا" هریک به سلیقه سفارش دهنده و نجٌار خود شکلی کم و بیش متفاوت از دیگران یافته بودند
 
معماری امنیتی - دفاعی ، خانه های هفت در و پیکر ، در میاندر ، در بیرونی - اندرونی ، علیرضا آیت اللهی
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : سه شنبه 19 آذر 1392
معماری و شهرسازی دفاعی خانه های امن (3)
ثروتمند ترین مردم شهر یزد ، به ویژه بازرگانان بزرگ این شهر ، که در دوران حکومت قاجاریان بیشتر در ناحیه ای جدید ، در جنوب حصار قدیمی شهر ، یعنی در محدوده ی  لب خندق در شمال - سهل ابن علی در شرق - گودال عبٌاس در جنوب و گودال مصلٌی در غرب ، زندگی می کرده اند ، به خصوص با توجٌه بی بیرون بودن از حصار ، در استحکام دفاعی خانه هایشان می کوشیده اند که نتیجه ی آن از جمله وجود هفت در و هفت پیکر ( کنایه از دیوار قطور ) مستحکم در برابر سارقان و مهاجمان احتمالی بوده است :
در اوٌل ( درِ دربند )
دری بوده است که بخشی از خانه های یک محلٌه را در یک یا به ندرت چند بن بست (1) مسقٌف که به این معابر مسقٌف گاه ساباط هم می گفته اند ، قرار می داده است که هرشب ، و در روزهای پرمخاطره به روی غیر از اهالی دربند بسته می شده است .
نقل کرده اند که این درها در حدور بیست - سی سانتیمتری ( یک وجبی ) سطح زمین مستقر می شده به منظور جلوگیری از ورود سواران دشمن ارتفاعی بیش از مثلا" یک متر و نیم نداشته اند
در دوٌم ( درِ خانه ، درِ مدخل )
در ورودی خانه درِ مدخل بوده است که همچنان نمونه هائی از آن در شهر یزد باقی است . منتهی باید توجٌه داشت که به منظور استحکام ، اکثرا" اطراف ( درگاه ) آن را با آجر و گچ می ساخته اند . پاشنه ها و محل چرخش پاشنه ها را آهن می گرفته اند . 
قطر در ، گاه تا هفت سانتیمتر می رسیده است که از چوب توت ، ترجیحا" از چوب چنار ، و ثروتمندان بزرگ از چوب گردو ، در دولنگه می ساخته اند . در حدود یک چهارم بالای پشت در چوبی نسبتا" قطور به نام بائو و برای استحکام هرچه بیشتر در ، ترجیحا" با گل میخ نصب می کرده اند و معادل آن نیز در حوالی یک چهارم مانده به لبه ی پائینی . کلون که قطور و از چوب بوده است گاه به قفلی آهنی نیز مجهز بوده است . 
یک پشت بند ( چفت ) آهنی در بالای کلون ( تجه ) و دیگری که غالبا" به صورت زنجیره بوده است در پائین کلون ، روی بائوی پائینی ، نصب می کرده اند .
در بخش بالای در در داخل خانه تخته ای به عنوان « سردر » مینهاده اند تا بالای آن یک جلد کلام الله مجید قرار دهند . گاهی در آن حوالی یک اسفندی نیز آویزان می کرده اند .
درسوٌم (درِ کریاس )
 در بین هشتی ، کریاس یا دالان به سوی بیرونی بوده است که باز دری محکم بوده است تا اینکه از حدود هشتاد سال قبل با توجٌه به ایجاد امنیٌت بیشتر ، اوٌلا" نسبت خانه هائی که درِ بیرونی شان مستقیما" به هشتی ، کریاس یا دالان باز می شده است بیشتر شده است ؛ ثانیا" در بیرونی و در اندرونی صورت ظریف تر ، تخته قاب و... پیدا کرده است
 
انواع در ، در دربند ، در ورودی خانه ، در کریاس ، خانه های هفت در و پیکر ، علیرضا آیت اللهی .
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : سه شنبه 19 آذر 1392
معماری و شهرسازی دفاعی خانه های امن (2)
بخشی از کنجکاوی و زیباپرستی پژوهشگر حاضر در زمان کودکی و نوجوانی به معماری خشت خام یا به اصطلاح مردم یزد « خشت و گل » شهر محل سکونت آن زمانم ، یعنی همان شهر یزد مربوط می شود که پدرم ، میرزا جواد آیت اللهی ، آن زمان پنجاه - شصت ساله و به قول خودش قبراق تر و سرحال تر و پرحوصله تر از همیشه ، در امیدواری روز افزون به آینده ی من ، سعی می کرد به تمام سوالاتم به بهترین وجه و گاه به صورتی عملی و ملموس پاسخ گوید . به خصوص در امور مذهبی - حقوقی - کشاورزی و معماری که بیش از سایر فعالیت ها به آنها علاقه داشت و هرگاه چیزی را خود نمی دانست با تحقیقاتی شخصی به آن می رسید و به من پاسخ می داد ؛ و این باز گاه به عینی ترین و ملموس ترین وجه .
از جمله یک روز به کوچه تبریزیان رفتیم تا یکی از دربندها را که در غرب آن کوچه و در سمت جنوبی آن بود به من نشان دهد و بعدا" سه - چهار دربند دیگر را هم خودم دیدم .
دربند
 به گمانم تقریبا" تمام دربند های قابل توجه یزد خارج از حصار قدیمی آن و به خصوص در بخش اعیان نشین یزد در دوره قاجاریان ، ناحیه کوچه هاشم خان ، قرار داشته اند .
چون ما از احفاد ملٌا اسماعیل عقدائی ، حاج عزیز چیت ساز و حاج محمد ابراهیم شریف هستیم محل سکونتمان در غرب مسجد ملٌا اسماعیل و فعالیت های پدرم بیشتر در محله های اطراف این مسجد و از جمله ضلع شرقی آن ، همان شرق و غرب کوچه هاشمخان ، بود که خارج از حصار قدیمی شهر قرار گرفته است ؛ و بیشتر ساخته های آن از دوران قاجاریان بود با معماری ها و از جمله خانه هائی بسیار ممتاز ؛ به خصوص در همان حوالی محل اتصال کوچه های تبریزیان و هاشمخان .
خانه های هفت در و پیکر
روزی دائی پدرم ، آقا سید مهدی ، از « خانه های هفت در و پیکر یزد » قدیم ذکری به میان آورد که کنجکاوی مرا در حدود دو دهه به دنبال داشت ؛ و نتیجه اش هم شناخت هفت دری بود که میبایست طی شود تا به پستوی خانه برسند ؛ و البته این هفت در که نام می برم بیش از هرچیز جنبه ای دفاعی در برابر سارقین و عشایر غارتگر که گاه بگاه به شهر حمله می کردند ، و... داشتند :
1 - دربند  2 - درِ خانه ( درِ سر )    3 - درِ هشتی یا در کلیاس  4 - در میان در ( بین اندرونی و بیرونی )   5 - در پیشتو   6 - در میان تو    7 - در پستو 
البته اینهمه طول و تفصیل مربوط به خانه های ثروتمندان ، به خصوص تجٌار صاحب متاع می شد و خانه های سایرین هرچه از میزان ثروتشان کاسته می شد تعداد در و دیوار ( پیکر ) کمتری داشت
 
معماری خشت خام ، دربند ، انواع درها ، محل های درها ، معماری امنیتی ، معماری دفاعی ، خانه های هفت در و پیکر ، علیرضا آیت اللهی 
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : سه شنبه 19 آذر 1392
معماری و شهرسازی دفاعی خانه های امن
حانه های هفت در و پیکر یزد - مقدمه
 
« نا امنی » حاصلِ جریان مشروطیت و هجوم های گاه بگاه عشایر فارس به روستاها ، محله های خارج از باروی یزد و گاه تهدید شهر درون بارو سبب شده بود که مردم از ییلاق های پشتکوه و نزدیک به ابرقو و فارس به تدریج عقب نشینی کنند و میانکوه رونقی روز افزون بگیرد ؛ به ویژه که مردم میانکوه مسلمان تر ، به یزد و یزدی نزدیکتر ، و... بودند . 
در داخل شهر هم خانه ها گرچه از قدیم به صورتی قلعه مانند بودند امٌا بیش از پیش به استحکامات دفاعی خود پرداختند و این امر در مورد خانه های جنوب حصار ، بین محله های میدان شاه و امیرچقماق ، که می گویند از زمان نادر هم اعیان نشین شده بوده اند ، بیشتر صدق می کرد . در این بخش از شهر :
- دربندهائی مثلا" در کوچه تبریزیان وجود دارد تا اصولا" دزد و مهاجم نتواند وارد یک کوچه بشود .
- می گویند که از چند خانه و ازجمله خانه صدرالممالک گریزگاهی زیرزمینی تا بیرون شهر ( درمریم آباد ) وجود داشته است .
- خانه هائی که حلقه ای چاه از یک قنات داخل خود داشتند گرچه اندکی در معرض دستبرد دزدان محلی از این راه بودند ؛ امٌا مجموعا" دارای گریزگاه ، گرچه بسیار سخت ، ساکنان از چاه و مسیر قنات به سوی روستای مظهر قنات محسوب می شدند .
- دیوار اطراف خانه ها بسیار بلند بود تا مهاجمان و سارقان نتوانند به آسانی وارد آن شوند . به اضافه که لبه دیوارهای مشرف به کوچه را با بوته های خار تجهیز می کردند یا شیشه آجین میشد
- خانه ها فاقد پنجره به کوچه بودند .
- در ورودی خانه ها را کوتاه می گرفته اند تا مهاجم نتواند سوار بر اسب وارد شود.
- قطر بسیار ی از درهای قدیمی تا پنج - شش سانتیمتر و پاشنه ی آنان تا ده سانتیمتر بود.
- از هشتی که ورودی اصلی به خانه محسوب می شد ،  گاه از همانجا مهاجمان درورودی به بیرونی و اندرونی را گم می کردند . 
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : سه شنبه 19 آذر 1392
نیر یزد در صد سال قبل از این (3) : تاریخ اجتماعی
نیر یزد صد سال قبل از این ( تاریخ اجتماعی )
 
بخش سوٌم از خاطرات میرزا جواد آیت اللهی
 
در آن حوالی 1290 - 1295 هجری شمسی  هنوز مصرف قند و چای در بیشتر خانوارهای شهری متداول نشده بود ، جنبه فانتزی داشت و بیشتر منحصر به میهمانی هایشان می شد ؛ تا چه رسد به شهر های کوچکتر و روستاها ، میهمانی دادن و میهمانی گرفتن هم نادر بود و دید و باز دید عملا" در مراکز تجمع ، مثل لردها و میدان ها و بازارچه ها و جلوی مغازه ها در روستاها برای مردان بیکار و مرفه که همه روزه صبح و عصر در آنجا گرد می آمدند ؛ و جلوی ورودی برخی از خانه ها برای زنان ، صورت می گرفت .
پس یکی از راههای اثبات دوستی ، دادن « سوغات » ، « هدیه » ( پیشکش ، خلعت ، و...) و « تبرک » بود که این هدیه معمولا" به دونوع اساسی تقسیم می 
1 - محصولات تولیدی شخصی خانوارها
2 - انواع غذا
هدیه کردنِ حاصل باغ شخصی نه تنها رسم ، بلکه در موردی سنٌت ، و حتی یک تقبٌد اجتماعی بود: همسایه ای که زردآلو داشت تقریبا" غیر ممکن بود که لااقل یک بار در سال ظرفی از زرد آلو به همسایه ای که زرد آلو نداشت هدیه نکند ... و البته چنین تبادلاتی نزد اکثر قریب به اتفاق مردم نیر بدون توقع جبران از طرف مقابل بود ؛ گرچه غالبا" ، در عمل ، از طرف مقابل هم  جبران می شد . البته میوه سردرختی حکم دیگری داشت و مثلا" اگر خیارسبز - کدو - نعناع و امثال آن را هدیه می کردند ، با کمی تعارف حاضر به دریافت بهای آن ، به هر صورت ، هم بودند ( پول کمیاب بود ) .
امروز(1) شاید باور نکردنی باشد که آن روزها حتی فلان گیاه کوهی مثل « گل کنو » ، یا حتی ده دانه بادام تلخ ، و به خصوص سنجد و توت خشک هم جزو هدایای روستائیان اطراف نیر به یزدی های به ییلاق آمده ای چون ما قرارداشت ؛ و اکثرا" هم آن روستائیان ، که اکثرا" از شمال غربی نیر می آمدند ،در مقابل ، توقع یک تکٌه قند ( و نه یک کله قند که فوق العاده گران بود ) ، و مثلا" باورتان نمی شود که فقط یک تکه 100 گرمی قند ، یا 50 گرمی نبات ، داشتند ؛
در ست است که در حوالی سال 1320 ش قیمت یک کیلو قند به ده - پانزده برابر قیمت یک کیلو توت خشک رسیده بود ، امٌا این قیمت در روستاهای دامنه جنوبی شیرکوه در همان 1290 - 1295 ش ، اگر قند یافت می شد ، یک به صد بود ! . یعنی اگر می خواستند معامله کنند باید حدود صد کیلو توت خشک بدهند تا یک کیلو قند دریافت دارند
سال 1290 شمسی ، حالا یا یک سال دیر تر یا به خصوص یک سال زودتر ، حدودا" پنج ساله بودم  . پدرم ، حاج میرزا علی تابستانها و به عنوان ییلاق یزد ، امام جماعت مسجد نیر بودند .  امامت آن مسجد تابستان های نیر از اجداد حاج عزیز چیت ساز به ایشان و از ایشان به احفادشان تا پدرم رسیده بود .
جشن نیمه شعبان هرگز مثل این جشن در یزد نیود که شهر را چراغانی می کردند ، و...
مردم فقیر بودند و تازه از زیر بار خشکسالی های متمادی در آمده بودند ؛ و تا آنجا که یادم می آید به جای هدیه دادن به روحانی بزرگ نیر چشم به راه هدیه گرفتن از وی بودند ؛ به ویژه که پدرم جدٌ اندر جدٌ  از ملٌاکان آن منطقه بودند و مردم می دانستند که والده ام نیز دختر آقا آسید یحیی با املاک متعدد میراثی و خود نیز دارای املاکی در حسن آیاد رستاق و نصر آباد و غیره بودند ؛ و در هرحال از ثروتمندان ناحیه نیز به شمار می رفتیم .
در جشن نیمه شعبان نیر که بیشتر بین نماز های ظهر و عصر در مسجد نیر برقرار می شد یکنفر با گلابپاش می آمد و کف دست هریک از حاضران چند قطره گلاب می ریخت که آنها هم با ذکر صلواة آن را به صورتشان میمالیدند ؛ معدودی به لباسشان هم می زدند . برخی به هر نفر یک دانه نقل می دادند ، برخی آبنبات می دادند ؛ یک سال یکنفر نخود چی - کشمش داد و به خصوص یک سال یکی از شهریان به ییلاق آمده به هر نفر یک جوز قند داد که به دهان همه مزٌه کرده بود ... برادر همین حاجی هم به گروهی از مردم آش نذری داده بود ...
از ما هم توقع داشتند که آن سال به هر خانه یک ظرف کوچک « حلوا آرتک » دادیم ؛ و سر همین موضوع ، و به خصوص در مورد آرد مصرفی خود تا آرد آن سال برسد در مضیقه افتادیم . چون نیر محل کوچکی نبود و ما به هرخانواری یک ظرف حلوا داده بودیم ؛ و مردم هم بیشتر می گفتند که متبرک است و نمی شد که حتی به یک خانه هم نداد ... بگمانم آن روزها حلوا آرتک برای اکثر مردم به جای آنکه یک « شیرینی » باشد یک غذا ( خورش ) بود که با نان ، به ویژه نان جو ، می خوردند...
(1) علیرضا آیت اللهی : آنچه که اینجا می آید خاطراتی از آقا میرزا جواد ، اکثرا" در حضور و به کمک والده ایشان ، است که در مواردی به کمک عمویشان تکمیل شده است ؛ لیکن دقیقا" در زمان نقل خاطره ، حوالی 1345 ، یادداشت نشده و تحریر اینجانب است و « الانسان جایز الخطا » ؛ هرگونه تصحیحی ، به ویژه از سوی اهالی نیر ، برسد بر چشم منٌت می گذاریم ؛ منتهی این را هم یاد آور وی شویم که ما از دورانی مینویسیم که  ، از قحطی وحشتناک سال 1288 ، و زمانی که مردم فلان شهر بزرگ شمال شرقی نیر گوشت الاغ و مردم فلان شهر بزرگ جنوب شرقی نیر پوست سگ می خورده اند ، چندان نمی گذشته است و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : سه شنبه 12 آذر 1392
نیر یزد در یک قرن قبل از این
 
نیر یزد صد سال قبل از این ( تاریخ اجتماعی و... )
 
بخش دوم خاطرات میرزا جواد آیت اللهی
 
هفت - هشت ساله بودم ( 1292- 1393 ش ) که خبر تهاجم چند فارسی با برخی از روستائیان یکی از دهات مجاور به املاکمان به یزد رسید و شنیدیم که تهاجمی وحشیانه به باغبانمان داشته اند . موقع ییلاق به جای یک قواره پیراهن کرباس یا متقال که هرساله به عنوان خلعت با یک تکه نبات برایش می بردیم برایش یک قواره پارچه یزدی باف که نخی با راه راه مشکی بود برایش بردیم که گویا به همه نشان می داده است و بسیار خوشحال بوده است . این پارچه نسبتا" کمیاب و گران بود و فکر می کنم تازه باب شده بود ...
چند خانوار دیگر هم بودند که وقتی به دیدن ما می آمدند « یک تکٌه نبات و چند عدد نقل بدون مغز » ، که امروز بسیار کم ارزش به نظر می رسند و آن روزها در ایران از اجناس گران و با ارزش بودند به عنوان سوغات  یزد هدیه می گرفتند . این خانوارها تا آنجا که به خاطر دارم بیشتر از این گروه خدماتچی بودند :
- زنی که هرسه - چهار روز یکبار می آمد و برایمان نان میپخت
- یکی که ( وقتی خادم - باغبان ما نبود ) حکم خادم مسجد را می یافت و بسیار هم مردی محترم بود
- یکی که کارهای نعلبندی و تا حدودی دامپزشکی انجام می داد و به الاغ سواری پدرم رسیدگی می کرد .
- یکی از آن همه کاره های محل که اذان هم می گفت 
البته از همان روز اوٌل برخی هم هدیه هائی برای ما می آوردند که از جمله یکی شان یک قرابه گلاب با مقداری برگ گل خشک شده محمدی می آورد و وی هم علاوه بر پول ، نقل و نبات هم می گرفت
چند خانوار دیگر هم بودند ( بکی که رسما" خادم مسجد نبود امٌا به کمک همان باغبان ، به آن رسیدگی هائی می کرد ) که در طول تابستان به ما کمکهائی می کردند و مثلا" یکنفرشان هر چندروز یکبار به خانه ما آمده نان می پخت ، و... که برای آنها هم هرکدام یک تکه نبات با مقداری نقل آلوچه ای می بردیم و آنها هم به عنوان این که از خانه روحانی آمده است و تبرک و تیمن است با رغبت می پذیرفتند . *
هدیه هائی غذائی که روزهای نخست به ما می دادند از سایر ایٌام بیشتر بود که بعدا" خواهم نوشت
(1) یکی از دوستان عموی پدرم ، نمیدانم به جد یا به شوخی ، تعریف می کرد که یکی از این دزدان از فرط اضطرار لباس کهنه روحانیت آقا میرزا محمد جعفر را دزدیده بود و پوشیده بود و سمت روحانی عشیره ای در شما لغربی فارس را یافته بود و دو پسرش هم روحانی شده بودند ...
* علیرضا آیت اللهی : آنچه که در اینجا آمده است نگارش اینجانب از خلاصه نویسی هائی در دهه 1350  ، و به اصطلاح شاخ و برگ یافته است ، و می تواند دارای خطاهائی باشد که امیدوارم توسط دیگران و چه بسا معمرین محترم نیر مرتفع گردد . 
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : سه شنبه 12 آذر 1392
نیر یزد در صد سال قبل از این (1)
 
نیر یزد صد سال قبل ار این (1)
 
   بخش نخست ( خاطرات میرزا جواد آیت اللهی ) 
چون آقا میرزا جواد آیت اللهی در دل تابستان و بنابر این در شهر نیل ، که آن زمانها از ییلاقات شهر یزد بوده است به دنیا آمده اند به توصیفی از نیل ، با ملاحظه خاطرات کودکی ایشان از آن محل ، که البته مورد تصحیح و تکمیل ما هم قرار گرفته است ، می پردازیم .
آن روز ها سال 1290 ، 91 ، یا 1292 شمسی بود . وقتی اواسط خرداد از شهر سوزان یزد به اوٌلین خانه های نیربسیار حوش آب و هوا در تابستان رسیدیم والده آه بلندی کشیدند و گفتند « از جهنم وارد بهشت شدیم » . نیر بسیار زیبا ، با طراوت ، خوش آب و هوا و فرحبخش بود ؛ امٌا وقتی ، از اوایل تا اواسط خردادماه ، به طرف نیر راه می افتادیم که هوای خشک شهر یزد رو به گرمائی سنگین و سوزنده گذاشته بود ، و بین راه هم ، اگرچه راه مهریز را بر راه تفت ترجیح می دادیم ، از روستای عبدالملک به بعد ابتدا بیم قطاع الطریق ، و بعد هم ، به خصوص با رسیدن تاریکی شب ، بیم حمله گرگ و پلنگ و حتی کفتار می رفت ، به اضافه ی قر و قر دائم قاطرچی و چاردادار ، خستگی الاغِ سواری ابوی که یک چهارپای شهر رو بود و عادت به بیابان روی ، راههای طولانی ، و کوهپیمائی نداشت ، پیاپی بین راه می خوابید ، و...و...و... که اگر برحسب اتفاق با یک قافله ی فارس ( قافله ای که به فارس می رفت ) همراه میشدیم ؛ از لحاظی بهتر بود و از لحاظی هم مسائلی داشت که بماند ...
خلاصه اینکه در کوچگونه ی قشلاقی از شهر یزد به ییلاق نیر هنگامه ای از مصیبت داشتیم . یک مصیبت هم محلی بود که باید پس از طی حدود ده - یازده فرسخ راه شب را در آنجا اطراق می کردیم ؛ و اگر اشتباه نکنم همیشه هم یک جای معین خالی و مهیا نبود ؛ یک بار مهریز ، یک بار خورمیز ، یک بار فخر آباد که بین راه تر بود امٌا از همه جا نا امن تر بود ، و......
بخش دوٌم راه که روز دوٌم طی می شد کوتاه تر ، حدود هفت - هشت فرسخ ، امٌا کوهستانی و صعب العبور و با خطراتی بسیار بیشتر همراه بود . این بود که وقتی به نیر می رسیدیم واقعا" انگار به بهشت موعود رسیده باشیم ؛ و خستگی دوروز مسافرت بسیار شاق و به ستوه آورنده از تنمان بیرون می رفت .
ما خوشحال بودیم و نیری های میهمان نواز هم ، که از ورود هر یزدیی خوشحال می شدند از ورود پدرم ، مرحوم حاج میرزا علی شریف ( آیت اللهی ) ، که حد ٌ اقل تا چهار - پنج نسل امام جماعت مسجد نیر بوده اند واقعا" خوشحال می شدند ؛ و حسب تعارف می گفتند که ما این « نیر » ( نور ) را از شما داریم (1) می گفتند ) 
ما به دلیل نزدیک تر بودن راه هنزاء ، و داشتن آشنایان بیشتر یزدی و هنزائی  در آنجا ، ییلاق کردن در هنزاء را ترجیح می دادیم . امٌا برخی از نیری ها به این عنوان که مسجدشان بیش از یک قرن هر تابستان به امامت شریفان ( خاندان پدریم ) رونق می گرفته است ، و همین شریفان در هر تنگنایشان با تشکیلات حکومتی یا خرید های نسبتا" مهم مدد رسان آنان بوده اند ؛ توقع ادامه آن وضعیت را داشتند ؛ و حتی خود را ذیحق می دانستند . از طرفی هم فارسی های مهاجم که از چند فرسخی جنوب غربی نیر حمله می کردند و گاه مهاجمینی از چندین فرسخ آنطرف تر ، در جنوب غربی ، با هم به حمله و غارت این روستا ها مدد رسان می شدند پس از قحطی سالهای ابتدائی تولد من ، حدود 1290 ش ، به این فکر افتاده بودند که زمین های روستاهای آن حدود ، و از جمله زمین های ملکی ما را  غصب کنند و بکارند ! ... در آن دهساله ی پس از هرج و مرج ناشی از مشروطیت حضور لااقل تابستانه ما در نیر یه منظور حفظ حتی الامکان املاکمان از دست فارسی ها ، که البته با مقاومت سرسختانه مردم نیر هم مواجه می شدند ، ضروری می نمود ؛ به خصوص که به دلیل همین نا امنی و خشکسالی ها قیمت زمین ها هم به شدٌت کاهش یافته بود و خریداری برای آنان وجود نداشت که بفروشیم ... عمٌال حکٌام یزد ، مشیر الممالک و نوٌاب ها هم که از منبرهای انقلابی و افشاگرانه ی پدر بزرگم ، آقا میرزا محمد جعفر ، ضربه خورده بودند به نفاق ، تقویت اشرار با لوطی خواندن آنان ! و ایجاد نا امنی به طور کلٌی ، به خصوص علیه ما ، دامن می زدند ...
(1) علیرضا آیت اللهی : عموی پدرم ، آقا میرزاجواد ، بنام حاج میرزاحسن می گفتند ( نقل به مضمون با تصحیح و تکمیل بسیار ) اجدادشان و به خصوص حاج عزیز چیت ساز از زردین و نیر گرفته تا بیداخوید و مزرعه ملٌا املاک داشته اند ؛ در ارشاد مردم آن نواحی به مذهب شیعه دوازده امامی نقشی اساسی ایفاء کرده حاج عزیز ، همدوره زندیان و فتحعلیشاه ، و فرزندشان حاج محمد ابراهیم شریف ، تابستانها را بیشتر در نیر ، و کمتر در هنزاء بسر می برده اند ؛ و بنابر این می توان احتمال داد که امامت جماعت مسجد نیر در زمان ییلاق بر عهده ی حاج عزیز و احفاد ایشان ، مگر حاج محمد ابراهیم که هنزاء را ترجیح می داده است ، بوده است تا زمان ناصرالدین شاه که به آقا میرزا محمد صادق شریف ، داماد نوه ی ملٌا اسماعیل عقدائی ، رسیده است . از حدود 1275 ش امامت تابستانه بر عهده حاج میرزا علی آیت اللهی بوده است تا حوالی 1290 ش الی 1320 - 1322 که در طول سال بر عهده میرزا علی اکبر آیت اللهی قرار گرفته است و با مهاجرت وی به یزد این امامت سالانه از خاندان شریف ( آیت اللهی ) بیرون رفته است ... گویا اسناد قدیمی نیر در کتابخانه آن شهر وجود دارد که می تواند به نگارش تاریخ مستند روحانیت در آن محل کمکی شایان بنماید.
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : سه شنبه 12 آذر 1392
صنایع نساجی یزدِ دهه 1350 (12) کارخانه های متوسط . میرزا جواد آیت اللهی
 
کارخانه های متوسط
 
 
کارخانه های اقبال - درخشان - هراتی - سعادت نساجان - جنوب - آقا - شرق - یزدباف - و افشار را من بزرگترین کارخانه های ریسندگی و بافندگی شهر یزد طی سالهای 1345 و 1346 دیدم . امٌا در این رشته ی نسٌاجی حدود پانزده کارخانه دیگر هم بودند که بیش از پنجاه نفر کارگر داشتند ؛ مثل :
 
- نایلون تکس
 
- بوستان
 
- ریسباف
 
- ماهباف
 
- وکیل
 
- ایرانباف
 
- خجسته
 
- فکری
 
- بقائی پور
 
و...
 
مجموعا" در بین بافندگی ها از همه مهم تر عبارتند از : یزد باف - دستباف خجسته - وکیل - بقائی پور - ماهباف.
 
از بین پشمبافی ها ابتدا افشار و آنگاه درخشان و هراتی اهمیت بیشتری دارند ؛ و
 
ازبین نایلونی باف ها : نایلون کار - نایلون تکس - و...
 
پایان
 


:: برچسب‌ها: صنایع نساجی , یزد دهه 1350 , کارخانه های متوسط , میرزا جواد آیت اللهی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
صنایع نساجی یزدِ دهه 1350 (11) . کارخانه پشمبافی افشار. میرزا جواد آیت اللهی
 کارخانه پشمبافی افشار
 
سال تاسیس : 1338
 
موسس : محمد صادق افشار
 
محل کارخانه : جاده اصفهان ( خیابان فرح ) سابق . اکنون : بلوار جمهوری اسلامی . خیابان افشار
 
مقدار محصول : 500 متر پارچه
 
بازار مواد اولیه : مشهد - نیشابور
 
کارفرما : یک نفر
 
تعداد کارگر : چهار صد نفر
 
تعداد سهام : سه هزار و دویست سهم ده هزار ریالی
 
قدرت موتور : 3000 اسب
 
* آمار از سال 1346 است
 
علیرضا آیت اللهی : متاسفانه آمار پتو در این جا ذکر نشده است . پتوی افشار در حوالی سال 1350 در بازار داخلی ایران به عنوان رقیبی برای پتوی درخشان جلوه گر شد و به دلیل استفاده از ماشینهای بافندگی جدید تر و مواد نسبتا" مطلوب تر از آن سبقت گرفت .
 
فاستونی افشار نیز تقریبا" همرده ی فاستونی مقدم در بازار بهترین پارچه های پشمی و پشمی - الیافی ایران صادر شد و شایع بود که نیمی از محصولات این کارخانه از سوی شرکتی انگلیسی پیشخرید شده با بافت « ساخت انگلستان » در حاشیه پارچه های سفارش شده به آن کشور و سایر کشورهای جهان صادر می گردیدند .
 


:: برچسب‌ها: صنایع نساجی , یزد دهه 1350 , کارخانه پشمبافی افشار , میرزا جواد آیت اللهی ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
صنایع نساجی یزدِ دهه 1350 (10) . کارخانه ریسندگی و بافندگی یزدباف . میرزا جواد آیت اللهی
 
کارخانه ریسندگی و بافندگی یزدباف
 
سال تاسیس : 1338
 
موسس : مرحوم حاج میرزا تقی رسولیان
 
محل کار خانه : خیابان فرح (سابق)
 
مقدار محصول ( در روز ) :
 
* 1200 بوقچه نخ
 
* 10000 متر پارچه
 
بازار مواد اولیه : تهران
 
تعداد کار فرما : یک نفر
 
تعداد کارگر : در حدود 900 نفر
 
تعداد سهام : یکهزار سهم صدهزار ریالی
 
قدرت موتور : 3500 اسب
 
تعداد دوک : سه هزار دوک
 
تعداد ماشین بافندگی : 384
 
علیرضا آیت اللهی : تحقیقات به خط آقا میرزاجواد حاکی از همین اطلاعات و آمار است ؛ و ما می دانیم که در سال 1346 آقا میرزا جواد برای گرفتن این اطلاعات از حوالی ساعت ده صبح ، که ناهار ظهر را در همان کارخانه با موسس آن صرف کرده اند ، تا پاسی از شب گذشته در آن جا به عنوان بازدید کننده ی میهمان حتی شخصا" ماشین های بافندگی را شمرده اند . امٌا شش سال پس از آن ، در بهمن 1352 در نشریه « مروارید کویر » منتشره از سوی استانداری یزد در مقاله ای به قلم « منوچهر یزدی » ( که بعدا" به عنوان نماینده مردم یزد در مجلس شورای ملی مشغول شد ) آمده است : « تنها کارخانه یزد باف سالی 7 میلیون چیت و یک میلیون متر چلوار و 1/5 میلیون متر پاتیس و ململ تولید می کند » ..
 


:: برچسب‌ها: صنایع نساجی , یزد دهه 1350 , کارخانه ریسندگی و بافندگی یزد باف , میرزا جواد آیت اللهی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
صنایع نساجی یزدِ دهه 1350 (9) . کارخانه ریسندگی شرق . میرزا جواد آیت اللهی
کارخانه ریسندگی شرق
 
نام : کارخانه ریسندگی شرق
 
سال تاسیس : 1337
 
موسس : آقایان طاهری و بشارت
 
محل : خیابان شرق
 
مقدار محصول : دویست بوقچه
 
بازار مواد اولیٌه : مشهد - سبزوار - نیشابور
 
تعداد کارفرما : یک نفر
 
تعداد کارگر : 130 نفر
 
تعداد سهام : 5 عدد
 
قدرت موتور : 570 اسب *
 
* اطلاعات و آمار سال 1346
 


:: برچسب‌ها: صنایع نساجی , یزد دهه 1350 , کارخانه ریسندگی شرق , میرزا جواد آیت اللهی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
صنایع نساجی یزدِ دهه 1350 (8) . کارخانه ریسندگی و بافندگی آقا . میرزا جواد آیت اللهی
 
 کارخانه ریسندگی و بافندگی آقا
 
 
سال تاسیس : 1337
 
موسس : آقا سیٌد محمد آقا
 
محل کارخانه : شهریزد . امیرآباد ( در حال حاضر : خیابان انقلاب نامیده می شود)
 
مقدار محصول ( در سال 1346 ) : 400 بوقچه
 
بازار مواد اوٌلیه : یزد - تهران
 
تعداد کارفرما : یکنفر
 
تعداد کارگر :در حدود 200 نفر
 
 
* در زمانی که تحقیق صورت می گرفته است مدیرعامل ارجمند آن کارخانه که به تدین و مردم دوستی و توجه به رفاه کارگران کارخانه شان شهره بوده اند در مسافرت ، و غیر قابل دسترسی محقق بوده اند .
 


:: برچسب‌ها: صنایع نساجی , یزد دهه 1350 , کارخانه ریسندگی و بافندگی آقا , میرزا جواد آیت اللهی ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : یک شنبه 10 آذر 1392
صنایع نساجی یزدِ دهه 1350 (7) . کارخانه جنوب یزد . میرزا جواد آیت اللهی
 کارخانه ریسندگی و بافندگی جنوب یزد
 
ساخت و سازهای شرکت های آلمانی در ایران و ماشین های ریسندگی و بافندگی شان که در یزد سبب اشتغال چندهزارنفر از مردم شهر ، چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیر مستقیم ، شده بودند محبوبیتی برای آلمان نزد مردم شهر یزد ایجاد کرده بود که برای رقبای اروپائی آن کشور در ایران ، و به خصوص در شهر یزد که در دهه 1330 در سلطه ی بیش از پیش انگلوفیل ها قرار گرفته بود ، نمی بایست ادامه یابد ؛ و به این منظور ، از جمله و علاوه ی بر دلایل اقتصادی ، از سوی انگلوفیل ها کارخانه هائی در برابر کارخانه های ساخته شده در زمان نفوذ آلمانها در یزد قد برافراشت که مهم ترین آنان ، از نظر سیاسی ، کارخانه ریسندگی و بافندگی جنوب یزد ؛ به بنیانگذاری رضا صراف زاده یزدی نماینده این شهر در مجلس شورای ملٌی * بود .
 
نام : ریسندگی و بافندگی جنوب یزد
 
سال تاسیس : 1329
 
موسس : رضا صراف زاده یزدی
 
محل کارخانه : شهر یزد .خیابان رضا پهلوی ( سابق ) آدرس با نام های جدید : خیابان آیت الله کاشانی ، روبروی پارک هفتم تیر .
 
مقدار محصول ** : 900 بوقچه
 
بازار مواد اولیٌه :مشهد - نیشابور - سبزوار - شیراز
 
تعدادکارفرما : یک نفر
 
تعدادکارگر : در حدود 700 نفر
 
تعداد سهام : 7500 سهم پنجهزار ریالی
 
قدرت موتور : 2000 اسب 
 
تعداد دوک : 10800
 
تعداد ماشین بافندگی 190
 
علیرضا آیت اللهی :
 
* در این باره به یادداشت بعدی این وب نگاه کنید
 
** فراموش نکنیم که آمارها مربوط به سالهای 1345 و 1346 می باشند 
 


:: برچسب‌ها: صنایع نساجی , یزد دهه 1350 , کارخانه ریسندگی ریسندگی و بافندگی جنوب یزد , میرزا جواد آیت اللهی ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : یک شنبه 10 آذر 1392
صنایع نساجی یزدِ دهه 1350 (6) . کارخانه ریسندگی سعادت . میرزا جواد آیت اللهی
 کارخانه ریسندگی سعادت نساجان
 
بنیانگذاری کارخانه های صنعتی در شهر یزد ، و تبدیل یک صنعت خاص دستی در آن محل به ماشینی ، بر خلاف برخی از کشورهای پیشرفته صنعتی جهان ، غالبا" توسط افرادی از همان صنعت نبوده است .
 
امٌا در شهر یزد استاد غلام صنعتی که خود از حرفه ی نسٌاجی دستی و به اصطلاح « مانوفاکتور » ی در این بخش بوده است به صورت یک « پدیده » و حتی به زعم برخی در دهه 1350 یک « قهرمان » نسبت به جامعه ی خود در آمده و کارخانه نخریسی سعادت نساجان را ، از لحاظی بسیار بومی تر از سایر کارخانه های مشابه در شهر یزد ، در محلی که سابقا" کارخانه های پارچه بافی دستی دایر بوده است ، بنیان نهاده است .
 
وی که ابتدا به عنوان مشاور بنیانگذاران سایر کارخانه های نسٌاجی در این شهر ، به خصوص کارخانه درخشان ، فعالیت کرده در کارخانه اخیر الذکر سمت مدیریت فنٌی یا مشابه آن داشته است ضمن تشویق نسٌاجان دستی محلٌه های شمال شهر یزد آن روز ، که سابق بر آن از همکاران و همراهان و همسایگان وی بوده اند سبب شوق برخی از آنان به سرمایه گذاری ، هرچند مختصر ، و مشارکت در ایجاد کارخانه ای برای نخریسی و نهایتا" کارخانه نخریسی سعادت نسٌاجان شده است .
 
کارخانه ریسندگی سعادت 
 
موسس : استاد غلام صنعتی
 
سال تاسیس : 1326
 
محل کارخانه : انتهای خیابان پهلوی ( سابق )
 
مقدار محصول : 700 بوقچه
 
بازار مواد اوٌلیه : یزد - میبد - اردکان - کرمان - قم - مشهد - تبریز
 
تعداد کارفرما : یک نفر
 
تعداد کارگر : در حدود 470 نفر
 
تعداد سهام : سی و دوهزار سهم یکهزار ریالی
 
قدرت موتور : 750 اسب
 
تعداد دوک : 9100 دوک
 
*علیرضا آیت اللهی:
 
 لطفا" فراموش نفرمائید که تحقیق توسط آقا میرزا جواد آیت اللهی و ویرایش این یادداشت توسط علیرضا آیت اللهی صورت پذیرفته است و اطلاعات ارائه شده مربوط به سالهای 1345 - 1346 می باشد . 
 


:: برچسب‌ها: صنایع نساجی , یزد دهه 1350 , کارخانه ریسندگی سعادت نساجان , میرزا جواد آیت اللهی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : یک شنبه 10 آذر 1392
صنایع نساجی یزدِ دهه 1350 (5) . کارخانه کشباف گرجی . میرزا جواد آیت اللهی
 
کشباف گرجی
 
برخی حاج ابوالقاسم گرجی را بنیانگذار حقیقی صنایع جدید نخریسی و بافندگی یزد می دانند ؛ و تاسیس نخستین کارخانه صنعتی جدید در این رشته ، یعنی یک دستگاه کارخانه جوراب بافی آلمانی که گویا قادر به تولید پیراهن کشباف بوده است را به وی نسبت می دهند . وی که مردی « دنیا دیده » امٌا بسیار متدین بوده است شاید با این کارخانه بنیانگذار صنعت کشبافی در ایران نیز به شمار رود : 
 
کارخانه جوراب بافی آلمانی
 
تاسیس 1302
 
- موتور : نفتی آلمانی
 
این کارخانه بعدا" توسعه یافته در واقع تبدیل به کارخانه شناخته شده گرجی شده است .
 
کارخانه کشباف گرجی
 
سال تاسیس 1312
 
موسس : حاج ابوالقاسم گرجی
 
محل : حوالی سهل ابن علی ؟
 
موتور برق : 25 اسب بخار
 
* علیرضا آیت اللهی : به قرار مسموع ، گرجی ها به سبب تدیٌن و ارادتی که به آیت الله العظمی آخوند ملٌا جواد شیخدادی داشتند فرزند ایشان ، آقا میرزا حسن آیت اللهی را به سمتی نظیر مدیر امورمالی خود گماشته بودند ؛ و به قول آقا میرزاحس آیت اللهی کارخانه گرجی به این دلایل رونق و توسعه لازم را نیافت که :-
 
- مسوولان آن متدیٌن و از حرص و آز لازمه سرمایه داری بری بودند
 
- حاضر به موفقیت به هر قیمتی و از جمله وابستگی به هر قدرت خارجی ( پس از شهریور 1320 ) نمی شدند
 
- معتقد به « بند و بست » در بازار نبودن
 


:: برچسب‌ها: صنایع نساجی , یزد دهه 1350 , کارخانه کشباف گرجی , میرزا جواد آیت اللهی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : یک شنبه 10 آذر 1392
صنایع نساجی یزدِ دهه 1350 (4) . کارخانه هراتی . میرزا جواد آیت اللهی
 
 کارخانه پشمبافی هراتی
 
تاریخچه صنایع نساجی در شهر یزد (4) کارخانه نخریسی هراتی نوشته شده در تاریخ 14/9/91 ساعت 12:16 ع توسط میرزا جواد آیت اللهی mirzajavad ayatollahi اولین دیگاه را شما بگذارید
 
حسینعلی هراتی ( 1262 - 1315 ) ، که برخلاف موسسان کارخانه نخریسی اقبال ، چندان پایگاهی محلی و مردمی نداشت ؛ و به دلیل شراکت با برخی از اقلیٌت ها نزد عوام زیر سوال رفته بود ؛ در سال 1314 کارخانه نخریسی ( پنبه ریسی ) هراتی را در شهر یزد و در جوار کارخانه درخشان تاسیس نمود .
 
مشخصات اولیٌه ( زمان تاسیس ) :
 
- 3200 دوک پنبه ریسی ساخت آلمان
 
- 250 نفر کارگر
 
* علیرضا آیت اللهی : مدیران این کارخانه نیز چون مدیران کارخانه درخشان ( که گاه عملا" یکی بودند ) در زمان تحقیق ، یعنی سالهای 1345 و 1346 از مصاحبه با محقق و حتی ارائی اطلاعات کلٌی خود داری ورزیدند .
 


:: برچسب‌ها: صنایع نساجی , یزد دهه 1350 , نخستین کارخانه پشمبافی , کارخانه هراتی , میرزا جواد آیت اللهی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : یک شنبه 10 آذر 1392
صنایع نساجی یزدِ دهه 1350 (3) . کارخانه درخشان . میرزا جواد آیت اللهی
 کارخانه درخشان
 
نخستین کارخانه بافندگی یزد
تقریبا" همزمان با ورود ماشین های ریسندگی کارخانه اقبال ، ماشین های ریسندگی و به خصوص بافندگی کارخانه درخشان یزد نیز از آلمان به این شهر وارد شد . سرمایه اصلی شرکت توسط چند نفر زرتشتی ، که با بمبئی روابط نسبتا" مستحکمی داشتند ، و حسینعلی هراتی ، که به صحیح یا به غلط ، بنیانگذار این کارخانه معرفی شده است ، تامین شده بود . این کارخانه بدون هیچگونه زمینه ای تبلیغاتی بناگاه سر بر آورده بود ؛ چندان ریشه ای بین دست اندرکاران و به ویژه بزٌازان یزد نداشت ( و از این رو به منظور خرید ماشین های خود در آلمان از اعزام غلامحسین صنعتی به آن کشور و نظرات کارشناسانه وی بهره برده بود ) ؛ در بدترین شرایط بازار ، مواد اوٌلیه آن به آسانی فراهم می آمد ؛ سعی می کرد در مواردی از افراد غیر بومی استفاده کند؛ و خرید تولیدات آن به صورتی غیر رسمی امٌا محسوس توسط دولت های ایران تضمین شده بود ...
 
مشخصات زمان تاسیس (1312 - 1313 )
 
- یکهزار و یکصد و چهل دوک باریکریس پشم
 
- چهار صد و پنجاه و هشت دوک ضخیم ریس پشم
 
- پانزده دستگاه بافندگی ( فاستونی و پتو ) و تکمیل کاری ( رنگرزی )
 
240 نفر کارگر
 
مسوولان این کارخانه در سال 1346 به تدابیر مختلف از ارائه اطلاعات اصولی به محقق و به خصوص مصاحبه با وی اجتناب ورزیدند ؛ و حتی فروشندگان محصولات این کارخانه در دو فروشگاهشان ، یکی در شمال غربی چهار راه امیرچقماق یزد ، و دیگری در ضلع شمالی سبزه میدان تهران ، از هرگونه پاسخگوئی وضوحا" منع شده بودند .
 
در سالهای 1346 - 1350 گفته می شد سالانه بین پانزده تا بیست هزار تخته پتو تولید می کنند 
 
آمار دقیقی از فاستونی تولیدی آن که بیشتر به سفارش دولت ، به ویژه نیروهای نظامی و انتظامی ، سفارش داده و تولید می شد ارائه نگردید .
 


:: برچسب‌ها: صنایع نساجی , یزد دهه 1350 , نخستین کارخانه بافندگی , کارخانه درخشان , میرزا جواد آیت اللهی ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : یک شنبه 10 آذر 1392
صنایع نساجی یزدِ دهه 1350 (2) . کارخانه اقبال. میرزا جواد آیت اللهی
 کارخانه اقبال
 
نخستین کارخانه بزرگ نخریسی یزد
 
اوٌلین کارخانه صنعتی یزد به سادگی تاسیس نشد ابتدا زمزمه لزوم صنعتی شدن شهر یزد ، به خصوص در بخش نخریسی و پارچه بافی به گوش می رسید ؛ و هردو گروه سیاسی - اقتصادی طرفدار رضا شاه از یک طرف ، و طرفدار سید ضیاء الدین طباطبائی از طرف دیگر ، با این امر موافق بودند . تصور می رفت با شکست  سید ضیاء در صحنه سیاست و عداوتی پنهانی که رضا شاه با برخی از یزدیان و در نتیجه با شهر یزد داشت این امر به زودی صورت نگیرد . امٌا دکتر طاهری ، نماینده یزد در مجلس شورای ملٌی که نفوذ قابل توجهی هم در دستگاه های اداری حکومت رضا شاه داشت ، به یاری تجٌار ترقیخواه و اقتصاد گرای یزدی آمد و به کمک بانک ملٌی شرکتی در اسفند 1305 ، با سرمایه اولیه 250 هزارتومان ، برای ایجاد کارخانه ی نساجی تاسیس کردند . کار شکنی های طرفداران سید ضیاء ( که از جمله در شهر شایع کرده بودند که با ایجاد این کارخانه در آمد زنانی که از راه نخریسی امرار معاش می کنند و قابل استخدام در کارخانه نیستند تا عمده فروشان و خرده فروشان نخ مختل خواهد شد ، و... ) سبب بیم بانک ملٌی شده خود را از شراکت با این گروه کنار کشید . امٌا تجٌار بنیانگذار کارخانه ، به ویژه حاج ملک التجار به عنوان سرمایه گذار اصلی ، که از طرفی کارخانه را سفارش داده بودند و از طرف دیگر قطعه زمین بسیار وسیعی از زمین های سردوراه ، در شرق کوچه بیوک را به آن اختصاص داده با هزینه ای قابل توجٌه ساختمان کارخانه را شروع کرده بودند ؛ عملا" و به هرقیمت مجبور به ادامه کار بودند ؛ و به منظور تاثیر پذیری کمتر از افکار عمومی تخریبی ، امیرخان کور اوغلی را که اصالتا" تبریزی و به چنین حرف هائی بی اعتناء بود به مدیریت شرکت انتخاب کردند .
 
کار خانه اسما" ، و در حالی که هنوز واقعا" آماده نیود ،در روز 24 اسفند (زاد روز رضا شاه ) 1313 افتتاح شد و از ابتدای سال 1314 به تدریج به راه افتاد ؛ و فضای شهر را به سوی مدرنیزاسیون سوق داد ( تاریخ رسمی افتتاح آن در برخی از منابع سال 1312 آمده است ) :
 
- برخی دیگر از تجٌار شهر یزد ، به ویژه تجٌاری که اصالتا" غیر یزدی و بی اعتناء به « حرف مردم » ( کنترل اجتماعی ) در این شهر بودند ؛ مثل حاج ابو القاسم گرجی ( که اصالتی گرجستانی داشت ) و حسینعلی هراتی ( که اجدادش از منطقه هرات افغانستان به محلٌه های شمال و شمال شرقی یزد مهاجرت کرده بودند ) نیز به فکر تاسیس کارخانه هائی صنعتی افتادند .
 
- ساختمان زیبای کارخانه به موقعیت آن و پرستیژش افزوده بود
 
- نام و شهرت و تبلیغات کارخانه سبب شد حتی افرادی از خاندان های بزرگ یزد که هیچگاه حاضر به کارگری نسٌاجی دستی نشده بودند چون یک کارگر ساده ، و در هر حال پیشگام در پیشرفت شهر و جامعه خود در آن مشغول به کار شوند .
 
- بازده سریع کارخانه از همان ابتدا بر تمام شایعاتی که توسط مخالفان ، یعنی طرفداران سید ضیاء و امثال ایشان ، به راه افتاده بود خط بطلان کشید و به زودی ( تا سال 1317 ) 
هرسهم 100 ریالی آن در بازار به 2000 ریال معامله شد .
 
دارای دو موتور ، یکی به قدرت 440 و دیگری به قدرت 250 اسب بود
 
و به زودی :
 
سرمایه شرکت از 250 هزار تومان به 507 هزار تومان افزایش یافت
 
شماره دوک های آن از 4200 دوک اولٌه به 7000 دوک رسید
 
نخ های نمره ده تا نمره 60 آن بازاری گسترده یافت
 
نخ های مرسوریزه ( برٌاق ) آن نیز طالبانی کافی یافتند .
 
و حال ( 1346 ) :
 
مقدار محصول : هفتصد بوقچه
 
بازار مواد اولیه : مشهد - نیشابور - سبزوار
 
تعداد کارفرما : پنج نفر 
 
تعداد کارگر : در حدود 700 نفر
 
تعداد سهام شرکت : 33462 سهم
 
تعداد دوک : 10640 دوک
 
قدرت موتور : هزار اسب *
 
* علیرضا آیت اللهی : تحقیق از آقا میرزا جواد آیت اللهی و ویرایش از اینجانب است با ذکر اینکه کارخانه اقبال در تولید حدود 4500 تن نخ پنبه ، و 2670 تن خامه قالی در حوالی سال 1350 در شهر یزد نقشی اساسی ایفاء مینموده است .
 


:: برچسب‌ها: صنایع نساجی , یزد دهه 1350 , نخستین کارخانه بزرگ , کارخانه اقبال , میرزا جواد آیت اللهی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : یک شنبه 10 آذر 1392
صنایع نساجی یزدِ دهه 1350 (1) مقدمه . میرزا جواد آیت اللهی
از : میرزا جواد آیت اللهی
 
 مقدمه
 
از حوالی سال 1300 در محافل فامیلی و مجامع متفاوت یزد بحث الگو گرفتن از زنگی پیشرفته اروپا شروع شد و عدٌه ای که به آنان منورالفکر می گفتند مثل فرنگی ( فرانسوی ) شدن را تبلیغ می کردند ؛ و مجموعا" به دو گروه تقسیم می شدند : 
 
- ماموران حکومتی و نظایر آنان که بیشتر متوجٌه کالا هائی تولیدی مثل بکار گیری اتوموبیل بودند و خود به دودسته تقسیم می شدند :
 
یکی : طرفداران رضا شاه که به آنها کلاه پهلوی ها ( نوع کلاهی که رضا خان در ایران باب کرد ) می گفتند ؛ و
 
دیگری ، اقلیتی که سید ضیائ الدین طباطبائی را یزدی میشمردند و به طرفداری از وی پرداخته به خاطر اینکه وی کلاه پوستی را ترجیح می داد به ایشان کلاه پوستی ها می گفتند .
 
- اهالی حرفه و فنٌ و تا حدودی تجارت که به دنبال آسان شدن کارها ، هزینه کم تر و در آمد بیشتر با بکارگیری ماشین بودند و نه رضا شاه و نه سیٌد ضیاء بلکه در واقع این گروه بودند که  عمران و ترقی یزد ، که قربانی اختلافات شاه و سید ضیاء هم بود ، را سبب شدند .
 
در آن روز اصل فکر صنعتی بر این بود که هرکجا هر صنایعی دستی و سنٌتی دارد جایش را با صنایع مدرن و ماشینی عوض کند و مثلا" یزد و اصفهان و کاشان که مرکز پارچه بافی بوده اند به تبدیل صنایع خود به ماشینی بپردازند .
 
در این راه حکومت رضا شاهی قاعدتا" کمک می کرد ؛ امٌا در خصوص یزد به دلیل اینکه رقیبش سید ضیاء و برخی از مخالفان ارشدش را از بین یزدی ها می دید وضع فرق می کرد و نه تنها آنچنان کمکی نمی نمود که گاهی کارشکنی هائی در امر صنعتی شدن ، مدرنیزاسیون واقعی ، و توسعه و ترقی یزد را به حکومت رضا شاهی نسبت می دادند . 
 
مثلا" در حوالی سال فو ت آیت الله العظمی آقا سید یحیی موسوی یزدی ، در سالهای 1305 و 1306 برای وارد کاردن کارخانه صنعتی پارچه بافی به یزد از ایشان استفتاء کرده بودند که ایشان هم به صورتی بسیار مختصر گفته بودند : « ثواب دارد » . 
 
پس مقدمات صنعتی کردن شهر و پارچه بافی آن در آن زمان شروع شده بوده است ؛ و با کارشکنی هائی در کسب مجوزها و کمک های دولتی مواجه بوده است .
 
امٌا اصل شروع صنعتی شدن یزد را شاید بتوان در زمان شروع به ساخت و شروع به کار کارخانه اقبال در حوالی سال 1310 شمسی دانست ؛ و صاحبانش با یک دنیا بیم و امید به تاسیس شرکت مربوطه پرداختند .
 
* علیرضا آیت اللهی : یکی از نخستین فعالان این شرکت ، آقای روهنی ، دائی زاده آقا میرزا جواد ( گویا پسر یسردائی والده ایشان ) و دارای روابط کاری قابل توجه در آن زمان با ایشان ) بوده است 
 


:: برچسب‌ها: صنایع نساجی , یزد دهه 1350 , مقدمه , میرزا جواد آیت اللهی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علیرضا آیت اللهی Ali-reza Ayatollahi
تاریخ : یک شنبه 10 آذر 1392